مبانی پایداری در کشاورزی ارگانیک


دسته بندی: متفرقه
مبانی پایداری در کشاورزی ارگانیک

‎اگر جمعیت به روند رشد کنونی خود ادامه دهد و قرار باشد همه مردم به حد ‏کافی تغذیه شوند لازم است تا در اولین دهه قرن آینده تولید غذا دو یا سه برابر گردد.
منابع غذا
جوامع ابتدایی غذای خود را از طریق شکار و جمع آوری، فراهم می کردند. هنوز هم بعضی از جوامع منحصراً با این ‏روش ها غذای خود را تامین می کنند اما بیشتر مردم با کاشت گیاهان یا پرورش حیوانات اهلی به تهیه غذا می پردازند، ‏گرچه قسمتی از غذای انسان از اقیانوس ها و آب های شیرین به دست می آید اما ۹۵ درصد پروتیین و قسمت اعظم کالری ‏مورد نیاز جمعیت انسان از کشاورزی و دامپروری سنتی متکی بر زمین تامین می شود‏‎.‎
‎محصولات کشاورزی
گرچه بالغ بر ۲۵۰ هزار گونه گیاهی وجود دارد، اما فقط سه هزار گونه آن در کشاورزی به کار گرفته شده و فقط ۳۰۰ ‏گونه آن به عنوان غذا پرورش یافته است و از این تعداد فقط ۱۰۰ گونه در مقیاس وسیع مورد استفاده قرار گرفته است. ‏هدف از پرورش بعضی از این محصولات تامین غذاست حال آن که بعضی دیگر در تولیدات تجاری مثل تهیه روغن و ‏الیاف به کار می روند. قسمت عمده غذای جهان از ۲۰ گونه محصول به دست می آید‎.‎
‎دام
دام های اهلی یکی از منابع مهم غذا بوده و تاثیر عمده ای بر زمین دارند، دام های عمده مورد استفاده برای غذا از گروه ‏نشخوارکنندگان هستند‎.‎
‎آب کشت
آب کشت یا کشتاب ورزی نوعی تولید غذا از زیست گاه های آبی اعم از آب های شیرین و دریاهاست. گرچه آب کشت در ‏حال حاضر بخش کوچکی از غذای جهان را تامین می کند اما برای بسیاری از کشورها و به خصوص در آسیا و اروپا منبع ‏پروتیین مهمی است و برای بسیاری از نقاط جهان نیز بالقوه می تواند محصول تجاری مهمی باشد‏‎.‎
‎کشت دریایی
انسان هنوز هم در ارتباط با قسمت عمده اقیانوس،یک شکارچی ـ جمع آورنده و نه یک کشاورز و تولیدکننده است - این امر ‏تفاوت عمده بین روش های تولید سنتی غذا از زیست گاه های دریایی و تولید سنتی کشاورزی است. گرچه این وضع به ‏شدت در حال تغییر است اما هنوز هم یادگیری روش های کشت اقیانوس بس مشکل تر از بهره برداری از زمین است. در ‏عین حال کشت یعنی پرورش موجودات دریایی در چند دهه گذشته به سرعت رشد یافته و انتظار افزایش آن در آینده نیز می ‏رود.گرچه فقط جزو کوچکی از پروتیین جهان از دریاکشت به دست می آید اما اهمیت آن برای بعضی از کشورها زیاد ‏است و می تواند محصول تجاری با ارزش باشد‏‎.‎
‎ذخایر غذایی جهان‏
کمبود غذا بر دو قسم است‏‎:‎
‏۱‏‎) ‎کم غذایی‎ (under nour ishment)‎
یعنی فقدان کالری کافی در غذای مهیا به گونه ای که فرد توان حرکت و کار نداشته باشد‏‎.‎
‏۲‏‎) ‎سوءتغذیه‎ (Malnourishment)‎
یعنی فقدان یکی از اجزای خاص غذا همچون پروتیین، ویتامین یا عناصر شیمیایی ضروری‎.‎
هر دو مشکل بالا ابعاد جهانی دارد. تغذیه ناکافی به قحطی منجر می شود پدیده ای که وقتی پیش آید بسیار آشکار، چشم گیر ‏و برق آساست. در عوض سوءتغذیه پدیده ای درازمدت و نامحسوس است. گرچه فرد مبتلا فوراً نمی میرد اما بهره وری ‏اش کمتر از افراد عادی بوده و ممکن است دچار آسیب های دایمی مغزی شود و بالاخره گرسنگی مزمن که ابتلای به آن ‏در مواردی پیش می آید که افراد به قدر زنده ماندن غذا دارند اما مقدار آن برای زندگی پربار و رضایت بخش کافی نیست‎.‎
‎معیارهای مهیایی غذا‏
یکی از معیارهای قابلیت جهان در مبارزه با تغذیه ناکافی و قحطی، معیار ذخیره غله در دسترس به روز است. نیمی از ‏ذخایر غله جهان را ایالات متحده انبار می کند و حدود چهار میلیون تن غله ذخیره برای کمک های فوری در اختیار دارد. ‏از زمان جنگ جهانی دوم به بعد این کشور صادرکننده و اهداکننده عمده غذا در جهان بوده است. برای جلوگیری از آن ‏دسته نوسانات شدید منابع غذایی که از عدم قطعیت های آب و هوایی به وجود آمده باید سیستمی به وجود آورد که در آن ‏ذخایر غذا و امکانات حمل آن به مناطق مورد نیاز تدارک شده باشند.یک معیار دیگر مهیا بودن غذا، تولید سرانه غذا یعنی ‏مقدار غذای تولیدی در قبال هر فرد است. امروزه رشد جمعیت و تولید غذا در کشمکش با یکدیگر قرار دارند و گرچه در ‏درازمدت برای هر دو محدودیت هایی وجود دارد اما در کوتاه مدت معلوم نیست که کدام یک از آنها از دیگری پیشی می ‏گیرد جمعیت و ذخایر غذا هر دو افزایش یافته اما تولید غذا با تغییرات بسیار همراه بوده است و باید گفت که به طور متوسط ‏در مقدار سرانه غذای مهیا، افزایشی صورت نگرفته است‏‎.‎
‎‎تقاضای غذا‏
مقدار غذای خریداری شده در یک قیمت معین را تقاضای غذا می گویند،مشروط به این که غذا فراهم باشد. مقدار این تقاضا ‏با رشد جمعیت و رشد درآمد سرانه افزایش می یابد‎.‎
به علاوه وقتی سطح توقعات بالا می رود و مردم آگاه می شوند که می توان غذای بیشتر و متنوع تر مصرف کرد بازهم ‏تقاضای سرانه افزایش می یابد، ارتباط جدید به افزایش سطح توقعات و در نتیجه افزایش تقاضای سرانه منجر شده است‏‎.‎
‎محدودیت های تولید غذا‏
حتی اگر با به کارگیری محصولات جدید مهندس ژنتیک و کود و آب بیشتر جهش بزرگی در تولید غذا صورت بگیرد باز ‏هم برای تولید غذای زمین حدی متصور است. اگر جمعیت به روند رشد کنونی خود ادامه دهد و قرار باشد همه مردم به حد ‏کافی تغذیه شوند لازم است تا در اولین دهه قرن آینده تولید غذا دو یا سه برابر گردد. اما برای چنین افزایشی محدودیت ‏وجود دارد. زیرا هم اکنون معلوم شده که در زمینه آن قسمت از افزایش محصول که بر اثر اضافه شدن کود در هکتار به ‏دست می آید در مورد بسیاری از محصولات به حد نهایی رسیده ایم برای اضافه کردن محصول در واحد سطح در آینده باید ‏به سراغ انواع پرمحصول جدید و یا نژادهای فوق العاده جدید از محصولات کنونی (مثل نژاد فوق العاده برنج) رفت. چنین ‏افزایشی خود ممکن است مشکلات زیست محیطی بیشتری را سبب شود‏‎.‎
یک محدودیت دیگر آن که تغییرات اقلیمی بیشتر ممکن است محصول را کاهش دهد نه افزایش، زیرا بهترین خاک های ‏جهان در مناطقی واقع شده که اقلیم آن برای کشاورزی به خوبی مناسب است. بنابراین بیشتر تغییرات اقلیمی احتمالاً اوضاع ‏را بدتر خواهد کرد. در کل این طور می توان نتیجه گیری کرد که‏‎:‎
در آینده توجه اصلی باید بر کشاورزی پایدار باشد که در آن تولید در واحد سطح به مقداری محدود می شود که به خاک ‏آسیب ترند، منابع آب را نخشکاند، نژادهای وحشی محصولات موجود یا گونه های بالقوه مناسب برای غذای جدید را ‏منقرض نسازد و به آلودگی دایمی آب های پایین دست نینجامد‎